اینجا جایی است که شاید حتی نامش را هم نشنیده باشید اما مقصد بسیاری از توریست های خارجی بوده است. این جا «جم» است شهر اسرارآمیز، بام استان بوشهر. بوشهری های این منطقه ادعا می کنند گویش شان نزدیک ترین گویش به زبان فارسی اصیل است. مردمی که کنار تخت پادشاهی جمشید سکونت دارند؛ درست کمی دورتر از قلعه ضحاک و مارهایی که حالا چند هزار ساله شده اند. جم نزدیک ترین نقطه به خورشید است... شهری که در میان بومیان منطقه مرکز عالم لقب گرفته است.
جایی میان عسلویه و شیراز
شاید خیلی ها تا زیر گوش جم هم بیایند اما نادانسته سفر به این شهر را از دست بدهند. جم فاصله اندکی- چیزی در حدود یک ساعت از راه زمینی- با عسلویه دارد. مسیر دوم از شیراز می گذرد. اگر از مسیر جنوب شهر شیراز به مقصد جم با ماشین راه بیفتید، بعد از سه ساعت به این شهر می رسید. جم، نقطه اول بوشهر و نقطه آخر فارس است. البته راه آسان تری هم هست که لازم نباشد برای سفر به جم، این شهرها را مبدا قرار دهید جم فرودگاه هم دارد. یک فرودگاه جمع و جور که معمولاً در هفته یک پرواز از تهران به آن صورت می گیرد.
«جم» خنک ترین شهر استان بوشهر است و میزان رطوبتش هم از شهرهای همسایه اش بسیار کمتر. شهرهای استان بوشهر ارتفاعی کمتر از 100 متر از دریا دارند، اما جم با ارتفاع 700 متری نسبت به دریاهای آزاد، آب و هوای مساعد و بارش بیشتری به نسبت دیگر همسایه هایش دارد.
برفراز چگاسه
بومی های جم تا بفهمند غریبه ای سفر دیارشان شده است با آب و تاب و با همان لهجه شیرین شان از تاریخچه شهر برایتان می گویند اما هر چه این بومی ها در توصیف «جم» واژه ها را به هم گره بزنند، شما نمی توانید تصویر به درد بخوری از این شهر داشته باشید. در عوض می توانید راهی «چِگاسه» شوید و در چند ثانیه جم را زیر نظر بگیرید.
«چگاسه» نام تپه ای در این شهر است که اگر بالای آن بروید، کل شهر را می بینید. البته لطفی که این تپه یا تل در شب دارد، هرگز در روز عایدتان نمی شود. بنابر این چند ساعتی در شب را به مهمان چگاسه شدن اختصاص دهید.
اگر به دنبال معنا و ریشه «چگاسه» هستید کافی است چند حرف آن را جا به جا کنید تا به «چون کاسه» برسید. تپه چگاسه که از دور به یک ظرف یا همان کاسه خودمان می ماند، کاملاً با نامش هماهنگ است. چون کاسه در گویش جمی های به چگاسه تبدیل شده است.
اگر دلتان آمد، بی خیال این تپه خنک شوید، روی نقطه های مختلف شهر تمرکز کنید آن وقت کوه بلندی را می بینید که گاهی شبیه یک بستنی قیفی می شود که انگار طبق قاعده خورده نشده است! انگار این کوه که به آن «پوز پدری» یا «پردیس» می گویند، با همه کوه های دنیا فرق می کند.
افسانه و واقعیت
«پدر جمشید پیشدادی بعد از تولدش در این نقطه، همین جا غسل تعمید داده شده». «اولین جایی که نفت در آن سوزانده شده است، این جاست»، «قدیمی ترین آتشکده زرتشتیان این جا بوده است.»، «شما الان روی اولین نقطه خاکی زمین ایستاده اید.»، «می بینید نزدیک ترین نقطه به خورشید است اما آفتابش نمی سوزاند.»
همه این جملات را از زبان جمی هایی می شنوید که از خدا خواسته راهنمای افتخاری تان در شهر شده اند و برای تمام گفته هایشان دلیل و مدرک دارند. «پوز پُدری» نام همین کوه تاریخی و البته اسرارآمیز است. کوهی بلند که باید حتما تجربه کوهنوردی را داشته باشید تا بتوانید از ارتفاعاتش بالا بروید.
بومی ها می گویند قلعه ضحاک داخل همین کوه بوده است و محل تولد پدر جمشید پیشدادی و تخت پادشاهی جمشید هم به همین دلیل هم نام شهر واژه «جم» را یدک می کشد.
اسرارآمیز بودن «پوز پدری» که جمی ها یکی از مکان های مقدس قلمدادش می کنند، به همین جا ختم نمی شود. جمی ها توضیح می دهند که این جا میدان مغناطیسی است و وقتی بیماری سراغ اهالی این دیار می آید، شفا می گیرد. آقای ریزی یکی از ریش سفیدان جم می گوید: «خارجی هایی که به جم می آیند، کاملاً به این امر باور دارند. بیشترشان ساعت ها را در این جا می گذرانند چون می دانند مشکلات جسمی شان یا رفع می شود یا تخفیف پیدا می کند.»
آنها برای اثبات حرف شان یک آزمایش عینی را هم پیشنهاد می کنند. ماشین مسافرها را روی جاده کنار کوه خاموش می کنند و ترمز دستی را پایین می کشند با این که شیب جاده به سمت مخالف کوه است اما ماشین بدون اغراق به سمت پوز پدری کشیده می شود. برای اثبات اینکه جم و به طور دقیق تر پوز پدری اولین نقطه خاکی جهان است هم دلایلی دارند. برای همین نام چند محقق و باستان شناس را هجی می کنند و اصرار دارند که آن ها را یادداشت کنید و بعدها در اسناد معتبر به دنبال ادعایشان باشید.
پیش گویی یادگار ضحاک
دیدنی های جم به آن چه گفتیم، محدود نمی شود. این شهر آن قدر برایتان گفتنی دارد که باید چند روزی را در آن بگذرانید تا چیزی را از قلم نیندازید. مثلاً در فاصله اندکی از پوز پدری، امامزاده ای معروف به پیر بی بی بانو هست که از اماکن مقدس این شهر محسوب می شود چند متر دورتر از این امامزاده حفره ای در صخره هست که به قول جمی ها مار مقدس در آن خانه دارد. اگر حاجتی داشته باشید و آن را با صدای آهسته کنار این روزنه زمزمه کنید و جناب مار از صخره بیرون بیاید یعنی حاجت روا می شوید! و گرنه باید شانس تان را روی رویاهای دیگرتان امتحان کنید تا بلکه یکی از آنها به مذاق مار خوش بیاید و بتوانید از او «بله» بگیرید!
این طور که بومی های جم می گویند عمر این مار آن قدر زیاد است که در خاطرات پدربزرگ مادربزرگ های ریش سفیدهای جم هم قصه هایی از آن هست. خیلی ها دلیل عمر زیاد این مار پیش گو را مغناطیس موجود در فضای زندگی اش می دانند و خیلی ها هم معتقدند سال ها پیش عمر جاودانه نصیب او شده است. برخی هم با استناد به خاطرات اجدادشان آن را یادگاری از قلعه ضحاک می دانند.
منبع:tebyannet
پیشینه
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متنهای کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متنها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شدهاست. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شدهاست که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.
برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. بر طبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمیگردد. همچنین در برخی از روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شدهاست.
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان
کوروش دوم بنیانگذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشدهاست. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشدهاست. اما بررسیها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودهاند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن میگرفتهاند. شواهد نشان میدهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شدهاست.
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازهای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشدهاست.
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد. در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب میماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصلهای گوناگون سال جاری بود.
اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمیکردند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.
نوروز پس از اسلام
نقشی از جشن چهارشنبه سوری در عمارت چهل ستون
از برگزاری آیینهای نوروز در زمان امویان نشانهای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر میرسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.
در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یکبار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را بهجای ۳۶۵ روز برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار میشد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.
نوروز از دیدگاه اسلام و تشیع
در اسلام و به ویژهٔ آیین تشیع به نوروز به عنوان روزی خجسته نگاه شدهاست و بر گرامی داشتن آن تأکید شدهاست. از دیدگاه شیعه، نوروز روز ظهور امام زمان است. در حدیثی از امام صادق آمدهاست:
«روز نوروز همان روزی است که خداوند در آن از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند و هیچ چیزی را شریک او ندانند و این که به پیامبران و اولیایش ایمان بیاورند و آن نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده، و بادهای باردار کننده در آن وزیدهاست و گلها و شکوفههای زمین آفریده شدهاست. و آن روزیست که کشتی نوح(ع) به کوه جودی قرار گرفت. و آن روزی است که در آن قومی که از ترس مرگ از خانههای خود بیرون آمدند و آنها هزارها نفر بودند پس خداوند آنها را بمیراند و سپس آنها را در این روز زنده کرد. و آن روزیست که جبرئیل بر پیامبر (ص) فرود آمد. و آن همان روزیست که ابراهیم(ع) بتهای قوم خود را شکست. و آن همان روزیست که پیغمبر خدا، امیرالمومنین علی(ع) را بر دوش خود سوار کرد تا بتهای قریش را از بالای خانه خدا به پائین انداخت و آنها را خرد کرد...»
نوروز در دوران معاصر
نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم قرار داشته و هر ساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدت زمانی ممنوع بودهاست. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونهٔ پنهانی و یا در روستاها جشن میگرفتهاند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اطلاق جشن لاله یا جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بی مخالفت مقامات دولتی به جای آورند. همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت.
نوروز در سرودههای فارسی
گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم:
نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر نزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست آورد همی خواهد بستن به شجر بر
و هم او در قصیده دیگر چنین گوید:
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم میراث به نزدیک ملوک عجم از جم...
فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید چناندانی که هرکس را همی زو بوی یار آید
بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:
آمد نوروز هم از بامداد آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سیه روی سمن بوی راد گیتی گردید چو دارالقرار
هم او در مسمط دیگر گفته:
نوروز بزرگم، بزن ای مطرب، امروز زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی نغز و دلانگیز و دلفروز ور نیست ترا بشنو از مرغ نوآموز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز بر قافیه خوب همی خواند اشعار
بوالفرج رونی گوید:
جشن فرخنده فروردین است روز بازار گل و نسرین است
آب چون آتش عود افروزست باد چون خاک عبیر آگین است
باغ پیراسته گلزار بهشت گلبن آراسته حورالعین است
مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:
رسید عید و من از روی حور دلبر دور چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
رسید عید همایون شها به خدمت تو نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور
برسم عید شها باده مروق نوش به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور
جمالالدین عبدالرزاق گفته:
اینک اینک نوبهار آورد بیرون لشکری هریکی چون نوعروسی در دگرگون زیوری
گر تماشا میکنی برخیز کاندر باغ هست باد چون مشاطهای و باغ چون لعبت گری
عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض است وز گل و نرگس مر او را چون ستاره لشکری
حافظ در غزلی گفته:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست میلعلست که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
هاتف در قصیدهای گوید:
نسیم صبح عنبر بیز شد بر توده غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا
ز فیض ابر آذاری زمین مرده شد زنده ز لطف باد نوروزی جهان پیر شد برنا
بگرد سرو گرم پرفشانی قمری نالان به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا...
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی ماوی
قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید:
رساند باد صبا مژدهٔ بهار امروز ز توبه، توبه نمودم هزار بار امروز
هوا بساط زمرّد فکند در صحرا بیا که وقت نشاط است و روز کار امروز
سحاب بر سر اطفالِ بوستان بارد به جای قطره همی دُرِّ شاهوار امروز
رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیب که گشت شیر خداوند،شهریار امروز
جشن جهانی نوروز
در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند گردهم میآیند و این آیین باستانی را گرامی میدارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است.
روز جهانی نوروز
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستینبار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی بهعنوان
یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخته شد.
منبع: